گویی که او خود را سخنگوی افراد دردمند ساکن اردوگاه میدانست. خیلیها اشک میریختند. مردان سالخورده روی صندلیهای چرخدار دولا شده بودند. زنان از نفس افتاده با نگاههایی خالی اطراف را تماشا میکردند. بچهها با سنین مختلف همگی پریشان بودند. در خیلی از آنها نشانههای سوء تغذیه مشهود است. یک مادر به من گفت: "ما مجبور شدیم علف و گیاههای محلی را بجوشانیم و با ادویه بخوریم."
یکی از دخترانش که در کالسکهای نشسته بود، به هیچ وجه آرام نمیگرفت. کفشهای کهنهاش که نقشی سیاه داشت و کت پشمی نخنمایش آخرین بازماندههای زندگی بهتری هستند که زمانی داشت. همه آنقدر غمزده بودند که گویی فاجعه تازه روی داده است. در یرموک وضعیت مثل مناطق زلزلهزده است. ساختمانها به اسکلتهای با حفرههای بزرگ تبدیل شده اند، و پارههای بتون و گچ از سقفها آویزان است. بعضی ساختمانها هم به تلی از آوار تبدیل شده اند.
اما آنچه در حال روی دادن است، فاجعهای انسانی است که از دل منازعهای بیرون آمده که در آن از غذا بهعنوان سلاح استفاده میشود. آژانس امداد و کار سازمان ملل (آنروا) که از آوارگان فلسطینی مراقبت میکند، اولین بار روز ۱۸ ژانویه (۲۸ دی ۱۳۹۲) توانست به اردوگاهی در یکی از حومههای دمشق دسترسی پیدا کند. توافقی شکننده میان گروههای شورشی سوری و نیروهای دولتی که با گروههای فلسطینی کار میکنند، امکان توزیع گاهبهگاه مقادیر محدودی غذا و دارو را فراهم کرده است.
طبق این توافق، شورشیان سوری اردوگاه را ترک میکنند و گروههای فلسطینی متحد دولت سوریه جای آنها را میگیرند. اما در حالی که مذاکرات بر سر جزئیات یک توافق امنیتی حساس و جدید در جریان است، سازمان ملل هر روز مجبور است برای تحویل غذا با طرفهای توافق کلنجار برود. خیلی از روزها کلا هیچ غذایی توزیع نمیشود.
روزی که پس از کسب مجوز از دولت سوریه همراه سازمان ملل وارد یرموک شدیم، تنها ۶۰ بسته مواد غذایی به مردان و زنانی که در صفهای مرتب و جدا از هم ایستاده بودند، داده شد. پشت سر آنها، در ساختمانهایی که رنگشان تیره شده بود، صفهای بیشتری دیده میشد. مردمی که در این صفها ایستاده بودند فریاد میزدند و یکدیگر را بهجلو هل میدادند. هزاران نفر دیگر هم در داخل ساختمانها بودند و حتی نتوانسته بودند به دهانه باریک راه برسند. بعضی روزها اعتراضات خشمگینانهای برگزار میشود. معترضان به غیرمحترمانه بودن اجبار آوارگان به جمع شدن در جایی چنین شلوغ اعتراض دارند و میپرسند چرا به آنها اجازه داده نمیشود به ساختمانهای دیگر آنروا که نسبتا در امان مانده اند، منتقل شوند؟
اما رئیس آنروا هم به یرموک آمده تا به ساکنان آن پیام امید بدهد. فیلیپو گراندی به افرادی که دورش جمع شده، و داستانهایی باورنکردنی از وضع زندگیشان میکنند، میگوید: "ما شما را از یاد نمیبریم. جهان شما را فراموش نمیکند. اگر طرفهای درگیر به ما اجازه دهند، امیدواریم بتوانیم به همه رسیدگی کنیم." بازدید او تنها چند روز پس از آن اتفاق میافتد که اعضای شورای امنیت سازمان ملل در اقدامی نمادین و قابل توجه بر سر صدور یک قطعنامه بشردوستانه به توافق رسیدند. این قطعنامه از همه طرفهای درگیر میخواهد که به محاصرهها در سراسر کشور – که بیش از ۲۵۰ هزار نفر سوری گرفتار آنها هستند – خاتمه دهند.
آقای گراندی یک رونوشت از این قطعنامه را با خود آورده بود. او گفت: "آنچه امروز دیدم و شنیدم، نشان میدهد که قطعنامه ۲۱۳۹ شورای امنیت در مورد فراهم کردن امکان دسترسی بشردوستانه چقدر به موقع صادر شد و همه طرفها باید این قطعنامه را اجرا کنند." او از دولت سوریه بهخاطر اطمینان دادن در مورد حفظ و گسترش امکان دسترسی سازمانهای بشردوستانه تشکر کرد. آقای گراندی تأکید کرد: "هنوز خیلی کارهای دیگر باید انجام شود، اما همین نشاندهنده حسن نیت همه طرفهاست." مقامات سازمان ملل با کارکنان هلال احمر سوریه همکاری میکنند. هلال احمر سوریه در اکثر عملیاتهای امداد رسانی در سراسر سوریه حضور دارد. یکی از مقامات سازمان ملل که معلوم بود از وخامت اوضاع تحت تأثیر قرار گرفته، و سخت مشغول گفتگو با فرد دیگری بود، به او گفت: "این خلاف همه جنبههای انسانیت است."
صف مردم در اردوگاه يرموك (حومه دمشق) براي گرفتن غذا
اما اگر روزنه امیدی در یرموک دیده میشود، این اردوگاه در عین حال یادآور واقعیتهای تاریک و سرسخت جنگ نیز هست. این اردوگاه ابتدا در برای اسکان آوارگان فلسطینی جنگ اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۴۸ ساخته شد، اما پس از ورود گروههای مسلح مخالف دولت در اواخر سال ۲۰۱۲ به کانون درگیریهای سنگین تبدیل شد.
در ابتدا دهها هزار آواره فلسطینی از آنجا گریختند. یرموک بزرگترین و شکوفاترین جامعه فلسطینی سوریه را در خود جای داده بود و بیش از ۱۸۰ هزار فلسطینی در آن زندگی میکردند. اما از ژوئیه گذشته (تیر ۱۳۹۲)، یعنی زمانی که نیروهای دولتی راههای ارتباطی این اردوگاه تحت کنترل شورشیان را قطع کردند، حدود ۲۰ هزار پناهجو در آن گیر افتاده اند و عدهای سوری هم در میان آنها هستند. حالا تنها عده کمی موفق میشوند از اردوگاه فرار کنند. موقع ترک یرموک با پسر ۱۳ سالهای بنام کفاح آشنا شدیم. او همراه دو خواهر کوچکترش منتظر فرصتی برای فرار از اردوگاه بود. او در حالی که با وظیفهشناسی سعی میکرد حفظ ظاهر کند، گفت: "زندگی خوب و عادیه."
اما بعد گفت که "کمی گرسنه" است، و ناگهان اشک از چشمانش سرازیر شد. او گریهکنان گفت: "نان نداشتیم." بعد هم دیگر نتوانست صحبت کند. موقعی که از اردوگاه خارج میشدیم، وفیقه ۶۰ ساله را با فاصلهای نهچندان دور پشت سرمان دیدیم. او هم توانسته بود از اردوگاه بیرون بیاید. لابد یکی از بستگانش برایش پارتیبازی کرده بود. در حالی که قرص نانی را در مشت گرفته بود با صدای بلند گفت: "از جهنم بیرونم آوردند. از علف خوردن نجات پیدا کردیم."
اما او که پنج پسر، چهار دختر و هفت نوه دارد، هنوز آرامش ندارد و با زاری میگوید: "هنوز سه پسرم داخل اردوگاه هستند." یرموک تنها یک شمه از جنگی گستردهتر است، اما واضحترین تصاویر را از درد و رنج و ویرانی فراگیر ارائه میکند و رساترین پیامها را درباره ضرورت یافتن راه حلی برای این بحران میرساند.
نظرات شما عزیزان:
|